دیشب ساعت 2 نصفه شب چراغا خاموش بود،هندزفری هم تو گوشم بود
و جلو تی وی دراز کشیده بودم ،
تی وی هم روشن بود.یه دستم رو ولوم گوشیم بود یه دستم رو ولوم تی وی!
دیدم تی وی برنامه ی باحالی نداره چشامو بستم جای اینکه صدای گوشی رو زیاد کنمصدای تی وی رو تا ته بردم بالا :|
یهو برقا روشن شد. دیدم اعضای خونواده به ترتیب با لوله ی جاروبرقی و
شلنگ و کفگیر بالا سرم واستادن!
عاشق بابامم هیچی بهم نگفت فقط با لگد زد توصورتم :